آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشبست
یا رب این تأثیر دولت در کدامین کوکبست
تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد
هر دلی در حلقه یی در ذکر یا رب یاربست
کشته چاه زنخدان توام کز هر طرف
صدهزارش گردن جان زیر طوق غبغب است
شهسوار من که مه آیینه دار روی اوست
تاج خورشید بلندش خاک نعل مرکب است
تاب خوی بر عارضش بین کآفتاب گرم رو
در هوای آن عرق تا هست هر روزش تب است
من نخواهم کرد ترک لعل یار و جام می
زاهدان معذور داریدم که اینم مذهب است
اندر آن موکب که بر پشت صبا بندند زین
با سلیمان چون برانم من که مورم مرکبست
آب حیوانش ز منقار بلاغت می چکد
زاغ کلک من بنام ایزد چه عالی مشرب است
آنکه ناوک بر دل من زیر چشمی می زند
قوت جان حافظش در خنده زیر لب است
بیت اول : آن شبِ قدری که خلوت نشینان درباره بزرگی آن داد سخن داده اند امشب است. خدایا از تأثیر کدام ستاره سعد است که این نیک بختی و عنایت به ما روی آورده است.
شب قدر: شبی که قرآن به صورت وحی و یک جا بر سینۀ پیامبر (ص) نازل شد و پس از آن بتدریج آیات قرآن در موارد عدیده شأن نزول یافت و اشاره به سوره قدر است که خداوند می فرماید:
اِنّا اَنزَلناهُ فی لِیلَةِ القَدرِ وَ ما ادریکَ ما لَیلَةُ القَدرِ لَیلَةُ القَدرِ خَیرٌ مِن اَلفِ شَهر و در تعیین آن اختلاف است و به ظنّ قوی در دهه سوم ماه رمضان است و برخی را عقیده بر این است که در این شب سرنوشت مقسوم هرکس تا یکسال تعیین می شود ولی وجه تسمیه آن بدان سبب است که آن شب دارای شأن و منزلت نزول قرآن است.
اهل خلوت: گوشه نشینان، آنانکه در تنهایی با ذکر و اوراد و ادعیّه حضور حقّ را در دل خود حسّ می کنند، کنایه از صوفیان.
تأثیر دولت: اثر و نشانه نیک بختی و اقبال، عنایت مقسوم ازلی.
کوکب: ستاره.
بیت دوم : دلهای زیادی در حلقه گیسوان تو دست به دعا برداشته اند که نالایقان بدان دسترسی پیدا نکنند.
شاعر توجّه خود را به این موضوع که پای رقیبان شاعر و افراد بی لیاقت به این مجلس باز نشود جلب و دست به دعا بر می دارد.
ناسزایان: بی لیاقت ها، آنانکه استحقاق ندارند.
بیت سوم : من کشته و افتاده در آن چاه زنخدان توام که گردن جان هزاران دلداده در حلقه غبغب آن گرفتار است.
شاعر می گوید من شیفته و مجذوب بزرگواریهای چون تویی هستم که هزاران فرد دیگر دل در گروی آن دارند.
طوق: حلقه.
غبغب: چین زیر چانه حاصل از چاقی که به صورت طوق و حلقه چاه دایره مانند جلوه می کند.
بیت چهارم : آن شهسوار برگزیده من که ماه در پیشاپیش رویش آینه داری می کند، قبّه خورشید فلک در خاکِ زیر نَعلِ مرکبِ او جای دارد.
شهسوار: دلاور چابک سوار، کنایه از لقب ابوالفوارس است که کُنیه ش-ا-ه شجاع بود.
آئینه دار: نگهدارنده آیینه در جلوی روی عروس و داماد.
بیت پنحم : بنگر که درخشندگی عرق بر چهره او چنانست که تا خورشید سریع السّیر بدان تمایل یافته، هر روز در آتش تب می سوزد.
گرم رو: تندرو، سریع السّیر.
تاب: تابش، درخشندگی.
بیت ششم : من کسی نیستم که ترکِ لبِ می گونِ یار و جام بادهِ خوشگوار گویم. ای زاهدان مرا ببخشید که این شیوه و راه برگزیده من است.
بیت هفتم : چگونه، من با مَرکَبی به کندی مور با ملتزمین رکابِ سلیمان که زین بر پشت باد می نهد هم رکاب شوم؟
موکب: ملتزمین رکاب.
بیت هشتم : از منقارِ رسای زاغ خامه من آب حیات می چکد. چشم بد از آن دور که چه عالی مرتبه و نیکو روش است.
آب حیوان: آب حیات، آبی که به انسان حیات جاویدان می بخشد.
منقار: نوک.
بلاغت: رسایی، رسایی کلام و سخن، از محسّنات کلام.
زاغ: کلاغ.
کِلک: خامه.
بنام ایزد: به نام خدا، ( در اینجا شبه جمله که برای دفع چشم زخم گفته می شود، ماشاءالل)ه.
مَشرَب: روش، شیوه.
توضیح: شاعر از بلاغت غزلی که سروده خود به وجد می آید و در بیتی که می توان آن را ش-ا-ه بیت این غزل نامید از خامه خود تعریف می کند. توضیحاً در افسانه ها آمده است که خضر به آب حیات دسترسی پیدا کرده و پس از نوشیدن آن مشکی از آن پر کرده با خود از شهر ظلمات بیرون می آید تا آن را برای اسکندر ببرد. در بین راه آن را به درختی که می گویند درخت سرو بوده است آویزان و خود از فرط خستگی به خواب می رود. در این بین کلاغی چشمش به مشک آب می افتد و با منقار خود مشک را سوراخ کرده از آن آب می نوشد و بقیّه آن به پای درخت سرو می ریزد و بدین گونه کلاغ و سرو دارای عُمر طولانی شده و اسکندر از آن محروم می ماند. شاعر در این بیت خامه خود را به منقارِ کلاغ تشبیه کرده و می گوید از آن آب بلاغت که همانند آب حیات است می چکد و از خدا می خواهد که این موهبت از چشم زخم زمانه به دور بماند.
بیت نهم : آنانکه با تیر مژگان خود زیر چشمی حافظ را از پای می افکنند با خنده زیر لبی هم به جان او نیرویی تازه می بخشند.
ناوک: تیر و کنایه از مژه های چشم.
قوتِ جان: غذای روح.
تعبیر و فال حافظ :
ستاره ی اقبال تو می درخشد. در راهی که قدم گذاشته ای پیروز می شوی و به مقام عالی می رسی در این زمان از یاد خدا غافل مشو. هر چند به پای قارون نمی رسی. همین بس که در عشق ورزیدن و رسیدن به کمال سعی و اهتمام می کنی.
غزل اول حافظ ( غزل 1 حافظ ) غزل بیست و یکم حافظ ( غزل بیست و یکم حافظ )
غرل دوم حافظ ( غزل 2 حافظ ) غزل بیست و دوم حافظ ( غزل بیست و دوم حافظ )
غزل سوم حافظ ( غزل 3 حافظ ) غزل بیست وسوم حافظ غزل (غزل23حافظ)
غزل چهارم حافظ (غزل 4 حافظ ) غزل بیست و چهارم حافظ ( غزل 24 حافظ )
غزل پنجم حافظ (غزل 5 حافظ ) غزل بیست و پنجم حافظ ( غزل 25 حافظ )
غزل ششم حافظ ( غزل 6 حافظ ) غزل بیست و ششم حافظ ( غزل 26 حافظ )
غزل هفتم حافظ (غزل 7 حافظ ) غزل بیست و هفتم حافظ ( غزل 27 حافظ )
غزل هشتم حافظ (غزل 8 حافظ) غزل بیست و هشتم حافظ ( غزل 28 حافظ )
غزل نهم حافظ ( غزل 9 حافظ) غزل بیست و نهم حافظ ( غزل 29 حافظ )
غزل دهم حافظ (غزل 10 حافظ) غزل سی ام حافظ ( غزل 30 حافظ )
غزل یازدهم حافظ ( غزل 11 حافظ )
غزل دوازدهم حافظ ( غزل 12 حافظ )
غزل سیزدهم حافظ ( غزل 13 حافظ )
غزل چهاردهم حافظ (غزل 14 حافظ)
غزل پانزدهم حافظ ( غزل 15 حافظ )
غزل شانزدهم حافظ (غزل 16 حافظ )
غزل هفدهم حافظ ( غزل 17 حافظ )
غزل هجدهم حافظ ( غزل 18 حافظ )