غزل سوم حافظ
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را* به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را*
بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت* کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلا را**
فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب* چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را*
ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است* به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را*
من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم* که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را*
اگر دشنام فرمایی و گر نفرین دعا گویم * جواب تلخ میزیبد لب لعل شکرخا را*
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوستتر دارند * جوانان سعادتمند پند پیر دانا را*
حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو * که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را*
غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ* که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را*
تفسیر غزل 3حافظ
در اين غزل، حافظ سمرقند و بخارا (با همه زيبارويان سمرقندي و بخارايي) را به خال هندوي معشوق خود بخشیده و معشوقي لوليوش، شوخ شيرينكار و شهرآشوب كه تركانه دل او را همچون خوان يغما، به غارت برده است،
ولی لبان لعل شكرخا و روي زيباي او با عاشق، به خوشزباني و محبّت رفتار نکرده و جوانست و پند پيرانهي عاشق را نميشنود. درباره اين غزلزیبا نوشته شده است که اميرتيمور گوركان به حافظ ميگويد من به ضرب شمشير اكثر ربع مسكون را مسخر ساختم و هزاران ولايت را ويران نموده ام تا سمرقند و بخارا را آبادان سازم، تو به يك خال هندوي ترك شيرازي آنها را ميبخشي و حافظ پاسخ ميگويد اي سلطان عالم از آن نوع بخشندگيست كه بدين روز افتادهباشم .
معانی بیت های غزل سوم حافظ
بيتهاي غزل:
بيت 1: اگر آن دلبر سركش شيرازي، دل مرا از خود خشنود بسازد و سمرقند و بخارا را (با همه وسعت و عظمتي كه دارند) و يا همهي زيبارويان سمرقندي و بخارايي را (كه در زيبايي بينظير میباشد) نثار خال سياه او ميكنم (به نقطه كوچك خال او دو شهر و نقطه بزرگ را با همه زيبايانش خواهم بخشید). ترک: در زبان فارسي سمبول معشوق زيبا است و ترک شيرازي يعني زيبا روي شيرازي میباشد.
این بیت ایهام دارد :خالی که به رسم هندوان بر گونه می نهاده اند و همچنین خالی که مثل هندوان سیاه است.
بيت 2: اي ساقي (منادا،شراب یا اب دهنده) اينك كه من در كنار رود ركناباد و در تفرجگاه مصلاي شيراز نشستهام، باقيمانده شراب موجود در سبو را هم به من بده كه اين چنين جايي را حتّي در بهشت نيز پيدا نخواهم کرد.
بيت 3: فرياد كه اين معشوق كوليوش، بيپروا و خوشادا و فتنهانگيز، دل مرا آن چنان از من ربوده است كه تركان، خوان يغما را غارت نموده.
بيت 4: ستايشهاي عاشقان ناقص (منظور بيكمال در عشق)، زيبايي كامل معشوق را افزون نساخته و رويي كه خود بسيار زيباست با آرايش الفاظ ما، از آنچه هست، زيباتر جلوه نمی نماید. (شعر ما زيبايي او را آنچنان كه هست، نشان نداده).
بيت پنجم: هيچكس به ياري علم و حكمت، معماي رازآلود روزگار را حل ننموده است، بنابراين از مطرب و شراب و بزم سخن بگوي، (خوش باش و مستي كن و عاشق باش) و غم روزگار را هیچ گاه مخور.
بيت ششم: من پس از ديدن زيبايي روزافزون يوسف، يقين كردم كه زليخا (و هر كس ديگري كه يوسف را ببيند) قدرت خويشتنداري و پرهيز را نخواهد داشت و به يوسف عاشق و رسواي عشق او خواهد شد و عشق، او را از سراپرده خويشتنداري به بازار رسوايي خواهد كشانيد.
بيت هفتم: (این بیت تضمين از سعدي بوه است) اي معشوق! به من سخنان بد و ناپسند گفتي امّا من از تو بدين گونه سخن هم، راضي هستم - خداي تو را ببخشاياد - زيرا ميدانم كه بيان چنين سخناني تقصير تو نبوده ولی با آن لب سرخ و دهان شيرين تناسب دارد!! و از خاصيتهاي آن لب و دهان زيباست
بيت هشتم: اي محبوب من، پند من پير را بشنو كه جواناني بختياري چون تو، به نصيحتهاي پيري چون من نيازمندند و آن را بايد از جان خود نيز عزيزتر میدانند.
بيت نهم: اي حافظ (اوردن نام شاعر در شعر خود تخلص گفته شود)غزلی گفتهای كه گويی مرواريد سفتهاي، بيا آن را به آواز بخوان تا زهرهي فلك (آسمان و کنايه از قدرت الهي ) گردنبند ثريا را به علامت ستايش وصله، نثار تو كند.
فال حافظ:
به قولی که داده ای عمل بنما. کار ناتمامت را تمام کن ولی پایت را از گلیمت درازتر نکن زیرا سبب رسوایی ات می گردد. در حق کسی بدی نکن چون نتیجه اش دامنت را درگیر کرده و نصیحت این پیر دانا را گوش کن تا سعادتمند بشوی و گره ی کار تو باز شود. اقبال و ستاره ی تو چون خوشه ی پروین میباشد.
تفسیر دوم فال از این غزل: در زندگی با خیال راحت و آسوده زندگی کرده و به آنچه داری راضی و خشنود باش و حریص نباش زیرا حرص و آز سرانجام رسوایی و بدنامی به بار می آورد. با پیران و بزرگان مشورت بنما و از تجربه های آنان استفاده کن
نظرات