ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما
آب روی خوبی از چاه زنخدان شما
عزم دیدار تو دارد جان بر لب آمده
باز گردد یا برآید؟ چیست فرمان شما
کس به دور نرگست طرفی نبست از عافیت
به که نفروشند مستوری به مستان شما
بخت خواب آلود ما بیدار خواهد شد مگر
ز آنکه زد بر دیده آبی روی رخشان شما
با صبا همراه بفرست از رخت گلدسته یی
بو که بویی بشنویم از خاک بستان شما
عمرتان باد و مراد ای ساقیان بزم جم
گر چه جام ما نشد پر می به دوران شما
دل خرابی می کند دلدار را آگه کنید
زینهار ای دوستان جان من و جان شما
کی دهد دست این غرض یا رب که همدستان شوند
خاطر مجموع ما زلف پریشان شما
دور دار از خاک وخون دامن چو بر ما بگذری
کاندرین ره کشته بسیارند قربان شما
می کند حافظ دعایی بشنو آمینی بگو
روزی ما باد لعل شکر افشان شما
ای صبا باساکنان شهر یزد از ما بگو
کای سر حق ناشناسان گوی چوگان شما
گرچه دوریم از بساط قرب همت دور نیست
بنده ی شاه شماییم و ثناخوان شما
ای شهنشاه بلند اختر خدا را همتی
تا ببوسم همچو گردون خاک ایوان شما
1و 2- اي آن كه ماه زيبايي و فروغ خود را از روي درخشان شما ميگيرد. جان بر لب آمدهي من قصد ديدار تو دارد با اين حال فرمان، فرمان شماست، چه ميفرمايي بازگردد يا از تن به درآيد.
ماه حسن: ( اضافهي تشبيهي)؛ زيبايي به ماه تشبيه شده است كه فروغ خودش را از روي درخشان شما ميگيرد (از روي درخشان يار حافظ) بنابراين روي يار حافظ به طور مذمل به خورشيد تشبيه شده است به طوري که ماه نور خودش را از خورشيد ميگيرد.
چاه زنخدان: اضافهي تشبيهي
3- هيچ كس در دوران حكومت شما نتوانست عاشق چشم شما نشود و زندگي آرام خود را حفظ كند پس همان بهتر است كه پيش چشمان مست شما دم از پارسايي نزنند.
از جمله معانی ایهامی این بیت:
هيچ كس نتوانست پيرامون نرگس مست چشم شما سودي از سلامت ببرد...
هيچ كس نتوانست در گردش چشم زيباي شما به اين سو و آن سو، سودي از سلامت ببرد....
پس همان بهتر است كه پيش عاشقان مست شما دم از پارسايي نزد.
طرف بستن: سود بردن
منظور حافظ از (طرفی نبست) در بیت سوم، این است که دیده بر هم نگذاشت چه در قرآن مجید هم (قاصِراتُ الطَّرف) به معنای چشم پوشی و طَرف به معنای چشم آمده است.
نرگس: استعاره از چشم زيبا
عافيت: سلامت، زندگي آرام، چنان زندگي كه به دور از فتنه و آشوب عشق باشد.
مستوري: پارسايي
مستوري، مستان: صفت شبه اشتقاق
4- بی شکّ، بخت خواب آلوده ما که از سرچشمه طراوت و شادابی روی درخشان شما، آبی به چهره خود زده است بیدار خواهد شد.
مصراع دوم اشاره دارد به آن كه براي بيدار كردن كسي كه به خواب سنگين فرو رفته و بيدار نميشود از آب خنك استفاده ميكند و به رويش آب ميزند. حافظ به طور مذمل در اين بيت هم رخ يار خود را به خورشيد تشبيه كرده است زيرا فقط خورشيد است كه چشم را خيره ميكند و آب مياندازد يعني در واقع حافظ ديدن يار خود را به فال نيك ميگيرد چنان كه در بيتي هم ميگوي:
رخ تو در دلم آمد مراد خواهم يافت / چرا كه حال نكو در قفاي فال نكوست
اشاره به اين باور عاميانه كه خون به ناحق ريخته بر زمين نميماند.
یعنی: بخت خوابآلود من يقيناً بيدار خواهد شد زيرا كه روي درخشان شما مثل خورشيد چشم را خيره كرد و آب انداخت.
5- همراه باد صبا گلدستهاي از گلستان رخت به من بفرست تا باشد كه عطري دلانگيز از خاك بوستان شما بشنويم.
رخ يار: ( استعاره از گلستان(
( به قرينه آن كه حافظ از يار خودش ميخواهد گلدستهاي از رخ خود به وي بفرستد ميتوان گفت كه حافظ رخ يارش را به گلستان تشبيه كرده است(.
بو كه: بود كه؛ از ادات تمني (آرزو)؛ باشد که...
ميان دو كلمهي «بو»: جناس تام
بو شنيدن: در بو شنيدن حسآميزي به كار رفته است يعني بو را به شنيدن و گوش نسبت داده است حال آن كه بو را استشمام ميكنند.
6- اي ساقيان بزم شاه يحيي، جمشيد روزگار ما عمرتان طولاني و دنيا به كامتان باد هر چند كه در دوران حكومت شما جام ما پر از مي نشد و يا اين كه هر چند كه در گردش پيمانه در بزم شما جام ما پر از مي نشد.
ساقيان بزم جم: در اين بيت مراد از ساقيان بزم جم، ساقيان بزم شاه يحيي است؛ ( شاه يحيي پادشاه كرمان در عصر حافظ، با اين كه حافظ اين غزل را در مدح او گفته ولي صلهاي از او دريافت نكرده است پادشاهي خسيس بوده است(.
دوران: دروان حكومت و ايهام به گردش پيمانه در مجلس بزم
7- دل من بيقراري ميكند دلدار را خبر كنيد كه به فرياد دل من برسد زينهار اي دوستان جان مرا جان خود بدانيد و هر اقدامي كه اگر خودتان بوديد ميكرديد در حق من هم بكنيد. (و معني ايهامي بیت: زينهار اي دوستان شما را سوگند ميهم، هم به جان خودم و هم به جان شما كه كاري بكنيد(.
دل خرابي ميكند: دل بي قراري ميكند.
جان من و جان شما:
1- جان مرا جان خود بدانيد و وقتي جان شما در خطر باشد هر كاري ميكنيد در حق من هم بكنيد.
2- شما را سوگند ميدهم، هم به جان خودم و هم به جان شما كه كاري بكنيد.
8- خدايا اين آرزوي من كي برآورده ميشود كه من با داشتن خاطري آسوده زلف پريشان يار را در اختيار داشته باشم.
غرض: خواست و آرزو جمع آن: اغراض
مجموع و پريشان: صنعت تضاد
« از آن جا كه دو چيز متضاد يك جا و در يك زمان و مكان جمع نميشوند پس ميتوان گفت اين آرزوي برآورده شدني نيست». الضدّان لايجتمعان
9- آن گاه که گذرت بر ما بیفتد دامن خویش را از خاک و خون فراهم بچین تا مبادا دامنت آغشته به خون ما شود و خون به ناحق ریختهی ما دامنگیر تو گردد زیرا در این راه عاشقانی که قربان شدهاند بسیار هستند و خاک این جا آغشته به خون ایشان است.
قربان، کشته، خاک، خون: صنعت تناسب
10- حافظ به یارش میگوید که حافظ دعایی میگوید دعای او را بشنو و برای برآورده شدنش آمینی بگو. خدای تعالی لب لعلفام نوشین تو را قسمت من بکند یا آن که هر روز قسمت من بکند. نکته در آن که حافظ میگوید از یارش که میتواند درخواست او را برآورده کند آمین بگوید و دیگر آن که دعای حافظ از دعاهای معمولی نیست دعایی رندانه است.
آمین: کلمهای عربی و اسم فعل است یعنی اجابت کن. دعای حافظ هم دعایی رندانه است.
روزی ما باد: 1) نصیب ما باد 2) هر روز به ما برسد.
آمین، دعا، روزی: صنعت تناسب
11 و 12- اين دو بيت موقوفالمعاني هستند.
می گوید ای نسیم صبا از جانب ما به مردم یزد بگو که سر نمک نشناسان و ناسپاسان گوی چوگان شما باد. هر چند ما از حوزه و مجلس شما بدوریم، همّت ما از آنجا دور نیست. ما بنده ش-ا-ه شما و دعاگوی شما مردم هستیم.
گوي در چوگان داشتن: کنايه از تسلط داشتن
بساط قرب: دم و دستگاهي که موجب قرب به کسي ميشود. اضافهي ناشي به منشأ يعني داشتن دم و دستگاه منشأ است و از آن قرب ناشي ميشود.
قرب، دور: صنعت تضاد
همت: ارادهي بلند؛ در عرفان عبارت است از توجهات قلبي عارف با تمام قواي روحاني خود به درگاه الهي جهت وصول کمالي براي خود يا براي ديگري.
یعنی اي صبا اين پيام مرا به ساکنان شهر يزد برسان و به ايشان بگو اي کساني که ما آرزو داريم تسلط بر مردمان حق ناشناس داشته باشيم و هر چند ما را چنان دم و دستگاهي نيست که موجب قرب ما به شما گردد ولي دعا و توجهات قلبي ما از شما دور نيست بندهي ش-ا-ه شما و ثناخوان شما هستيم.
13- اي شاهنشاه بلند اقبال براي رضاي خدا توجهات قلبي خويش را شامل حال من بگردان تا من هم مثل ستاره بوسه بر خاک قصر شما بزنم.
در اين بيت صنعت «غلو» به کار رفته بدان سبب که حافظ خاک ايوان ش-ا-ه را بلندتر از ستاره دانسته است.
تعبیر و فال حافظ :
بخت و اقبال بیدار شده است. خشونت و غضب را از خودتان دور کنید. عده ای به شما کمک می کنند دست آنها را پس نزنید. عاقبت خودتان را به زر نفروشید. ناامیدی باعث پریشانی تان شده است. این گوی و این میدان همت طلب کنید تا خداوند نیز شما را یاری فرماید.