می دمد صبح و کِلَّه بست سحاب
الصَّبوح الصَّبوح یا اصحاب
می چکد ژاله بر رخ لاله
المُدام المُدام یا اَحباب
می وزد از چمن نسیم بهشت
هان بنوشید دم به دم می ناب
تخت زمرّد زده ست گل به چمن
راح چون لعل آتشین دریاب
در میخانه بسته اند دگر
اَفتَتَح یا مُفَتِّح الاَبواب
لب و دندانت را حقوق نمک
هست بر جان و سینه های کباب
در چنین موسمی عجب باشد
که ببندند میکده به شتاب
بر رخ ساقی پری پیکر
همچو حافظ بنوش باده ناب
1- صبح ميدمد و ابر هم چون پرده هایي در آسمان کشيده شده است، اي ياران بشتابيد به باده صبحگاهي.
کِلَّه: پرده
سحاب: ابر
کله بست سحاب: يعني ابر مثل پردهاي در آسمان کشيده شد ظاهراً حافظ اين اصطلاح را از بيت زير خاقاني گرفته است:
صبحدم چون کلهبند و آه دود آساي من / چون شفق در خون نشيند چشم شب پيماي من.
صبوح: باده صبحگاهي، قدما در مواقع شادي باده ميخوردند گذشته از جشنها و اعياد وقتي که هوا باراني و ابرآلود بود دور هم جمع ميشدند و با هم باده ميخوردند.
2- قطرات باران بر رخ لاله ميچکد، اي ياران باده بياوريد.
ژاله، لاله: صنعت تناسب و هم جناس مضارع
مدام: هم به معني باده و هم به معني پيوسته
احباب: (جمع حبیب) هم به عاشق و هم به معشوق محب ميگويند.
رخ لاله: استعاره مکنيه، لاله شبيه يک زيباروست (مشبهٌ به محذوف) لذا استعاره مکنيه است، از لوازم زيبارو داشتن رخ.
3- نسیم بهشتی از سوی چمن وزان است، دَم به دَم شراب ناب بنوشید.
هان: کلمه تنبیه برای آگاهی دادن.
4- گل سرخ در چمن بر تخت زمرّد نشسته است. شراب آتشین سرخ فام را دریاب.
زُمرُد: مخفّف زمرّد از احجار کریمه سبز رنگ.
تخت زُمرُد: (استعاره) چمن سبز.
راح: شراب قرمز.
5- در میخانه را دگر بار بسته اند. ای خداوندِ گشاینده درها آن را بگشای.
افتتح: بگشا، باز کن.
مفتّح الابواب: گشاینده درها.
6- لب و دندان تو بر جان و سينههاي کباب شدهي عاشقان حقوق نمک دارد. يعني جان و سينههاي کباب شدهي عاشقان نمک پروردهي لب و دندان تو هستند.
معانی ایهامی:
لب و دندان تو نمکپاش جراحات جان و سينههاي کباب شدهي عاشقان است.
چون لب و دندان تو خيلي بانمک است حقوق نمک بر جان و سينهي کباب شدهي عاشقان دارد.
لب، دندان، سينه: صنعت تناسب
کباب، نمک: صنعت تناسب
7- در چنين فصلي خوش و خرم جاي تعجب است که با عجله در ميکدهها را ببندند.
موسم: فصل و زمان انجام کار، هنگام، وقت.
بهار: فصل شادماني و عيش و نوش، لذا حافظ اظهار تعجب ميکند که چرا در ميکدهها را که در فصل عيش و نوش است را بستهاند.
بشتاب: دلالت بر خفگان حاکم دارد.
8- به سلامتي ساقي پري پيکر مثل حافظ باده ناب بنوش.
پري پيکر: کسي که اندامهاي بدنش مثل پري بسيار زيبا و دور از هر عيب و نقص باشد.
پري: موجود اوستايي
بر رخ کسي باده نوشيدن: به سلامتي او باده خوردن رسمي است که از عياران به جاي مادنده است.
در شرح غزل میتوان این نکات را اضافه کرد که با توجه به بیت زیر از خواجوی کرمانی:
طَلَع الصُّبح مِن وَراءِ حِجاب
عَجِّلو بِالرحین یا اَصحاب
شاید حافظ تحت تأثیر خواجو در اوّلین فصل بهاری که شاه شجاع به اقتضای سیاست عوام فریبانه، همانند پدرش در میخانه ها را بسته است این غزل را سروده است.
در این غزل هشت بیتی، شاعر در پنج بیت مؤکداً و تکراراً دوستان را به باده نوشی فرا می خواند و این ناشی از روح مغرور و شجاعانه اوست که تسلیم ریاکاری و تظاهر نشده به شاه شجاع می فهماند که ما همانیم که هستیم و همان خواهد بود.
شاعر در سه بیت دیگر نیز به موضوع بستن میخانه ها اشاره و اظهار شگفتی کرده و در بیتی به شاه شجاع می فهماند که تو حقّ نمک بر دل سوخته من داری و این میتواند کنایه ای بر این معنی باشد که وگرنه شدیدتر از این سخن می گفتم!
تعبیر و فال حافظ :
در کارت عجله نداشته باش و اصرار نکن. اگر می خواهی به مقصود برسی باید مشکلات زیادی را پشت سر بگذاری. این در بسته وقتی باز می شود که حقوق دیگران را رعایت کنی. غم خوردن سودی ندارد. با گذشت زمان به مراد خود خواهی رسید.
غزل یازدهم حافظ ( غزل 11 حافظ )
غزل دوازدهم حافظ ( غزل 12 حافظ )