غزل چهارم حافظ
صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را*
که سر به کوه و بیابان تو دادهای ما را*
شکرفروش که عمرش دراز باد چرا*
تفقدی نکند طوطی شکرخا را*
غرور حسنت اجازت مگر نداد ای گل*
که پرسشی نکنی عندلیب شیدا را*
به خلق و لطف توان کرد صید اهل نظر*
به بند و دام نگیرند مرغ دانا را*
ندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیست*
سهی قدان سیه چشم ماه سیما را*
چو با حبیب نشینی و باده پیمایی*
به یاد دار محبان بادپیما را*
جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب*
که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را*
در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ*
سرود زهره به رقص آورد مسیحا را*
تفسیر غزل جهارم حافظ
اين غزل عاشقانه يكي از بهترين غزلهاي تصويري حافظ بشمار رفته است
این نوع از غزل شاعر بزرگوار حافظ غزلی عاشقانه بوده و محور عمودي ابيات كاملاً به هم مربوط است و در تمام غزل، تصاويري از رابطه نابرابر عاشق و معشوق به چشم خورده شده و حافظ در اين غزل برتري و عزّت معشوق را مورد تأكيد قرار ميدهد و به طنز از او گله ميكند و مينالد. به نظر حافظ، محبوب غزاليست كه عاشق خويش را سرگشته كوه و بيابان ساخته است، شكرفروشيست كه به طوطي شيرينسخن خويش (حافظ) لطف نمی نماید و حتی از سر مهر با او سخن نميگويد و تلخگفتار است
همچنین معشوق، گل مغروريست كه به عندليب خود ( حافظ كه دايم در وصف او در حال سخنوري میباشد) بيتوجّه است، بادهپيماييست كه دور از عاشق با هر كسي كه دوست دارد، به بزم مينشيند ولي از عاشق بينصيب خود ( منظور حافظ) ياد نموده، سهي قد سياه چشم و ماهروييست كه در او هيچ اثري از دوستي و محبت نيست، امّا اين تنها عيب اوست و نيز از آن جهت است كه در سرشت وي، مهر و وفا نهاده نشده است.
در اين غزل، كاملترين تصاوير براي معشوق ارائه گردیده كه عبارت میباشد از: غزال رعنا (كه با آن كه خود گريزپاست ولی عاشق خود را آواره كوه و صحرا كرده است). شكرفروش، گل مغرور، صيّاد، بادهپيماي بزمنشين، سهي قد، سيهچشم ماه سيما و بيمهر و وفايي صاحبروي زيبا.
همچنین در مقابل عاشق نيز داراي تصاوير زير است: سر به كوه و بيابان نهاده، طوطي شكرخا، عندليب شيدا، اهل نظر، مرغ دانا، محبّ بادپيما، كسي كه زهره را به سماع و مسيح را به رقص در امده است، اما كلامش در معشوق بياثر است و همه اين اوصاف وصف حال خود حافظ بوده.
معانی بیت غزل حافظ
غزال رعنا : استعاره از محبوب زیبا، عندلیب شیدا : استعاره از عاشق سرگشته
شکر فروش: استعاره از یار شیرین لب
طوطی شکرخا : استعاره از شاعر شیرین سخن ، مگر ، همانا
شیدا : شیفته ، عندلیب : بلبل
رنگ آشنایی: شیوه دوستی و مهر ، سهی قدان : راست قامتان
باده پیمایی : باده خوری ، وضع : قانون
بيت اول: اي باد صبح (كه پيك و یا پیام عاشقاني) به معشوق من، آن آهوي خوشرفتار گريزپاي، اين پيغام مرا با لطف و ملايمت برسان كه ما را (: مرا) تو آواره كوه و دشت كردهاي.
بيت دوم : بگو اي معشوق شيرينلب (شيرينسخن) من كه عمرت دراز باد چرا از اين طوطي شكرينسخن خود ( من: منظورحافظ) دلجويي نميكني؟استفهان انکاری بیت دارد
بيت سوم: اي گل من ميدانم كه غرور حاصل از زيبايي به تو اجازه نميدهد كه از من كه بلبلي شوريده هستم، حالپرسي نمایی.
بيت چهارم: تنها با اخلاق نيك و مهرباني ميتوان دل صاحبنظراني زيباپرست چون مرا شكار كرد، مرغي زيرك چون مرا نميتوان با بند و دام اسير سازد.
بيت پنجم: اي معشوق (منادا) چون با دوستان محبوب و دوستداشتني خود، به بادهنوشي مينشيني، از عاشقان بينصيب و بيبهره خود (حافظ) نيز ياد كن ( حافظ را نيز به بزم خود فراخوان).
بيت ششم: نميدانم كه چرا در تو اي معشوق بلندبالاي سيهچشم و ماهروي من، اثري از دوستي و آشنايي (: مهر و وفا) نيست. (چرا در تو هيچ نشاني از مهرباني به عاشقاني چون من وجود ندارد؟!).
بيت 7: تنها اين اندازه ميتوانم از زيباييهاي تو خرده گرفته كه بگويم در دل صاحبان روي زيبا، اصولاً مهر و وفا قرار داده نشده است.
بيت هشتم : تعجبآور نبوده اگر با شعر و سرود حافظ، زهره در آسمان به سماع و مسيح به رقص امده باشد. (فلك زهره كه فلك سوم است پايين فلك خورشيد كه فلك چهارم است، قرار دارد و به قول قدما، مسيح در فلك چهارم قرار گرفته). شعر حافظ كه زهره آن را ميخواند، آنچنان جنجالي برانگيخته نموده كه در فلكي بالاتر، مسيح را در فلك آفتاب به رقص و پايكوبي وا ميدارد.