ملی کالا محصولات ایرانی سایتی برای نیازمندیهاودانستنیهای روز

غزل چهاردهم حافظ گفتم ای سلطان خوبان غزل چهاردهم حافظ گفتم ای سلطان خوبان
^Back To Top

غزل چهارم حافظ

گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب

 گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب

 گفتمش مگذر زمانی گفت معذورم بدار

 خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب

 خفته بر سنجاب شاهی نازنینی را چه غم

 گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب

 ای که در زنجیر زلفت جای چندین آشناست

 خوش فتاد آن خال مشکین بر رخ رنگین غریب

 می نماید عکس می در رنگ روی مهوشت

 همچو برگ ارغوان بر صفحه ی نسرین غریب

 

 بس غریب افتاده است آن مور خط گرد رخت

 گرچه نبود در نگارستان خط مشکین غریب

 گفتم ای شام غریبان طرّه ی شبرنگ تو

 در سحرگاهان حذر کن چون بنالد این غریب

 گفت حافظ آشنایان در مقام حیرتند

 دور نبود گر نشیند خسته و غمگین غریب

 1-گفتم ای خوبرویی که بر همه خوبان سلطنت داری، بر من که در دیار شما غریبم رحم کن؛ گفت غریب ناتوانی که دنبال دل خود برود گمراه می‌شود. ( به عبارت دیگر: گفت تو غریبی و بی نوا، به عوض آنکه دنبال پناهگاهی برای زندگی خود باشی به دنبال دلت رفته‌ای، یقیناً سرگردان خواهی شد(

 2- به او گفتم لحظه‌ای از حرکت بایست، گفت معذورم؛ زیرا آنکه در خانه خود بزرگ شده تحمل غم این عده غریب را ندارد. یعنی وقتی به او گفتم لحظه‌ای نزد من توقف کن، گفت معذورم چون من در خانه خود پرورش یافته‌ام و غم غربت نچشیده‌ام، از این رو تحمل غم غریبانی مانند تو را ندارم)

 3- ناز پرورده‌ای که بر پوستین سنجاب مخصوص سلطان آرمیده، چه غم دارد که غریبی بر خس و خاشاک بخوابد و به جای بالش سر بر سنگ خارا بگذارد.

 سنجاب: حیوانی مثل سمور به رنگ خاکستری، که پوست آن بسیار گرانبها است.

 سنجاب شاهی: پوستین یا تشکچه‌ای از پوست سنجاب که برای شاهان ساخته شده باشد.

 خاره: سنگ سخت، خارا.

4- ای کسیکه جان آشنایان بسیاری در زنجیر زلفت اسیر است؛ آن خال سیاه بر چهره ات خوب غریب افتاده.(با آنکه جان آشنایان بسیاری در زنجیر زلفت اسیر است، خال سیاه بر صورت پر آب و رنگت خوب غریب و تنها افتاده است).

غریب را می‌توان شگفت‌آور و تحسین‌آمیز معنی کرد یعنی خال با رنگ سیاهش میان رنگ‌های صورتت به وضع تحسین‌آمیزی قرار گرفته است. ولی به قرینه آشنا در مصراع اول معنای بیگانه نزدیکتر است.

5- عکس شراب بر رنگ گونه مثل ماهت جلوه‌ای شگفت‌آور دارد، گویی برگ ارغوان به روی صفحه نسرین افتاده است. ( انعکاس سرخی شراب بر صورت مهتابی رنگت مثل این است که برگ ارغوان روی گل نسرین افتاده باشد؛ رنگ سرخ و سفید لطیفی به وجود آورده است).

برگ نسرین سفید و لطیف است و به این جهت صورت مهتابی یار را به آن ماننده کرده؛ و برگ ارغوان قرمز شرابی، که عکس می در روی یار به آن تشبیه شده است.

6- موی، گرد صورتت حال غریبی دارد، گویی مورچه دور صورتت را گرفته؛ اگر چه در نگارستان وجود خط سیاه تعجبی ندارد. ( روی معشوق را به مناسبت نقش و نگار آن به نگارستان و موی گرداگرد آن را به خط مورچگان تشبیه کرده، می‌گوید این موی سیاه به طور تحسین‌آمیزی گرد صورتت قرار گرفته، گر چه در نمایشگاه نقاشی – صورتت – وجود خط سیاه، شگفت‌آور نیست)

 غریب: بی همتا، قابل تحسین، بیگانه.

 نگارستان: کارگاه نقاشی.

 7-  گفتم ای کسیکه زلف سیاهت مثل شب مردم غریب تیره و ظلمانی است؛ وقتی من غریب سحرگاه ناله و زاری می‌کنم، از تأثیر آهم بر حذر باش.

 شام غریبان: شب اول که در غربت بگذرانند، شب یازدهم محرم، به مناسبت شهادت شهدای کربلا و غربت اهل بیت حسین .

 شبرنگ: دارای رنگ تیره و تار مانند شب، سیاه.

 8-  گفت حافظ، آنها که با ما آشنا هستند دچار حیرت و سرگردانی‌اند؛ عجیب نیست اگر غریبی – مثل تو – رنجور و خسته باشد.

 حیرت: در لغت به معنی سرگردانی و سرگشتگی و خیرگی است و اصطلاح عرفانی آن در کلمات باباطاهر چنین تعریف شده است: مادامیکه سالک بدریای علم کلی (بسبب فانی ساختن علم جزئی) خود متصل نشده، چه بسا می‌پندارد که علم و معرفتی دارد، ولی هنگامیکه به دریای ژرف علم کلی وارد گشت، علم جزئی او خود به خود و طبیعتاً از بین می‌رود و حالت حیرت به او دست می‌دهد.

 می‌گوید محبوب گفت آشنایان نمی‌توانند راه به جائی برند و برای یافتن من دچار حیرت و سرگردانی شده‌اند. اگر تو که غریب و بیگانه‌ای برای یافتن من خسته و ناتوان شده باشی عجیب نیست.

 در مورد غزل چهاردهم، بد نیست که توجه شما را به شرحی که دکتر عبدالحسین جلالیان نوشته اند، جلب کنم: ( تایید و رد این شرح و قضاوت در مورد آن را به شما وامی گذاریم!! )

 1-      از انتخاب کلمه غریب برای ردیف این غزل و ایهامات آن چنین بر می آید که این غزل هم در یکی از شبهای غم افزای دور تبعید حافظ در یزد سروده شده است. شاعر ماحصل گفت و شنود خود را با شاه یحیی و نومیدی حاصله از آن را در این غزل بازگو می کند. شاه یحیی که داماد شاه شجاع و حاکم یزد بود برای حفظ روابط فیمابین خود و شاه شجاع نمی توانست به فرد تبعید شده سیاسی از طرف او چندان روی خوش نشان دهد از این رو حافظ در تمام مدّت تبعید خود در خوف و رجا به سر می برد.

 2-      حافظ در بیت اوّل می گوید: به شاه یحیی گفتم که بر این غریب رحمت آور. در پاسخ گفت: کسی که به میلِ دلِ خود رفتار کرده و مراعاتِ ملاحظات دیگران را نکند، به ناچار دچار گمراهی و دردسر می شود.

 3-      در بیت دوم می گوید: به شاه یحیی گفتم نسبت به تقاضای مصاحبت و حفظ احترام من بی اعتنا مباش. شاه یحیی عذر آورده، گفت صلاح نیست که یک نفر تبعیدی غریب به دربار حاکم وقت و خانه پرورد شاه رفت و آمد داشته باشد.

 4-      در بیت سوم حافظ می گوید سیر را یادی از گرسنه و صاحب سراپرده را یادی از اندوه غریب آواره نیست.

 5-      در بیت چهارم شاعر اشاره یی به خال موروثی صورت شاه یحیی می کند که در تمان مردان این خانواده وجود داشت و در اکثر غزلها با مضامین مختلف بدان اشارت دارد.

 

6-      در بیت پنجم: شاه یحیی در محلّه خراب آباد (که بعدها به نام محلّه پشت باغ مشهور و هم اکنون هم نام محلّه یی از یزد است) به مناسبت آب روانی که از آنجا می گذشت عمارت و باغ بزرگی برای خود ساخته و پرداخته و عیش و نوش شبانه او زبانزد عام بود. حافظ از اینکه شاه یحیی در فراخی نعمت و صرف شراب شبانه روزگار می گذراند و او در محنت و ناکامی به سر می برد حسرت می خورد.

 7-      در بیت ششم با ملاقات شاه یحیی پس از چند سال و مشاهده محاسن روئیده بر صورت او مضمونی می آفریند.

 8-      بالاخره در بیت هفتم و هشتم حرف آخر شاه یحیی را بازگو می کند و می گوید در پاسخ استدعای بذل توجّه خداپسندانه به من گفت: شاه شجاع دچار حیرت و سرگردانی و بلاتکلیفی در این بُرهه از حکومت خود شده و تو هم این قدر ناله و زاری مکن. غربت تو در پیش مشکلات پیش پای شاه شجاع چیزی نیست.

 تعبیر و فال حافظ :

 ناشکری نکن فقط به فکر خودت نباش به دیگران هم نگاه کن. از بلاتکلیفی نجات خواهی یافت. دوستان و آشنایان کمکت می کنند. کمی طاقت بیاور. فکر نکن که تنهایی، خدا با توست. تو به مقامی می رسی که همگان حیرت می کنند و این زمان دور نیست.

غزل اول حافظ ( غزل 1 حافظ )

غرل دوم حافظ ( غزل 2 حافظ )

غزل سوم حافظ ( غزل 3 حافظ )

غزل چهارم حافظ (غزل 4 حافظ )

غزل پنجم حافظ (غزل 5 حافظ )

غزل ششم حافظ ( غزل 6 حافظ )

غزل هفتم حافظ (غزل 7 حافظ )

غزل هشتم حافظ (غزل 8 حافظ)

غزل نهم حافظ ( غزل 9 حافظ)

غزل دهم حافظ (غزل 10 حافظ)

غزل یازدهم حافظ ( غزل 11 حافظ )

غزل دوازدهم حافظ ( غزل 12 حافظ )

غزل سیزدهم حافظ ( غزل 13 حافظ )

منبع :  ملی کالا

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه سازی

Copyright © 2015. ملی کالا  Rights Reserved.