ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیّار کجاست
شب تار است و ره وادی ایمن در پیش
آتش طور کجا موعد دیدار کجاست
هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد
در خرابات مپرسید که هشیار کجاست
آنکس است اهل بشارت که اشارت داند
نکته ها هست بسی محرم اسرار کجاست
هر سر موی مرا با تو هزاران کارست
ما کجاییم و ملامت گر بیکار کجاست
باز پرسید ز گیسوی شکن در شکنش
کاین دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست
عقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کو
دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست
باده و مطرب و گل جمله مهیاست ولی
عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست
حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست
1- ای نسیم سحری، آسایشگاه یار و منزل آن ماهروی جفاکار کجاست؟
عیّار: در لغت به معانی تردست، چالاک، مکّار، زیرک و حیله باز و در اصطلاح ادب کهن به گروهی از پهلوانان اطلاق میشده است طرفدار مردم ضعیف بودند و عیاران صفتی همردیف با جوانمردان بوده است. امّا در اینجا معنی اصلی کلمه درست است.
2- شب تاریک و راه بیابان اَیمن در پیش روست، آتش طور و جایگاه دیدار آن کجاست؟
معنی جانبی: در شب تیره فراق، راه بیابانیِ به سوی محبوب در پیش روست. نور وصال و جایگاه دیدار آن کجاست؟
شب تار: شب تاریک و در اینجا اشاره به شب تاریکی است که حضرت موسی (ع) در وادی اَیمن ندای حق تعالی را شنید.
وادی: بیابان.
اَیمن: بیابانی است در کنار کوه طور.
طور: به معنای کوه و نام اختصاصی کوهی است در بیابان سینا.
آتشِ طور: اشاره به نوری است که حضرت موسی (ع) در وادی اَیمن بر سر کوه طور مشاهده کرد و چون نزدیک شد درختی نورانی را مشاهده کرد.
موعد: وعده گاه، جایگاه وعده.
3- ناگزیر هر کس به این جهان آمد فناپذیر است. توقّع مدارید که در خرابات هشیاری بر جای بماند.
نقش: صورت، علامت.
خرابی: فنا و نابودی.
4- کسی فهیم و سزاوار خبر خوش است که با اندک نموداری معنای راز سرِّ مگو را دریابد. در این باره گفتنی بسیار است امّا گوش شنوا کو؟
بشارت: مژده، خبرخوش، نوید.
اشارت: دریافتن معنا و راز با اندک توضیح و تفهیم، نمودار.
5- ما که با تو هزارگونه پیوند وابستگی داریم، در چه حالیم و آن که ما را سرزنش می دهد در چه حال؟
6- یعنی از پیچ و خم زلف دلدار سراغ این دل غمزده و گرفتار مرا بگیرید.
شکن در شکن: پیچ در پیچ
7- کارِ عقل به دیوانگی کشیده است. کجاست زنجیر زلف مشکین یار تا پایش در بند نهیم. دل از ما دوری جسته، گوشه ابروی دلدار کجاست؟ شایددل در آن گوشه باشد.
گوشه گرفت: کناره گرفت
8- گل و مُل و مطرب همگی آماده است امّا بدون یار عیشی خوش و سازگار میسّر نیست. کجاست آن یار نازنین؟
مهیّا: آماده شده، ساخته شده، حاضر و آماده شده.
مُهنّا: گوارا، سازگار، خوش.
9- حافظ! در چمن روزگار، از دستبرد باد خزان گله مند مباش. درست فکر کن. گل بی خارکجا دیده شده است؟
معقول: پسندِ عقل، قابل فهم و درک.
در ادامه ی شرح این غزل ( به عقیده ی برخی شارحان ) گفتنی است که: در سال 754 هجری زمانی که شیراز به محاصره امیر مبارزالدّین درآمد، شاه شیخ ابواسحاق ناچار به فرار شده و پس از کمک گرفتن از شیخ حسن ایلکانی و حمله و شکست مجدّدی که نصیب او شد به اصفهان پناه برد تا آنکه بعداً گرفتار و به دست امیر مبارزالدّین به قتل رسید. با اشغال شیراز و حکومت امیر مبارزالدّین ستاره اقبال حافظ غروب کرده و در مدّت زمامداری 4 ساله این حاکم سخت گیر تا شروع زمامداری فرزندش شاه شجاع، حافظ هر غزلی سروده از شکوه و شکایت و نومیدی حکایت دارد و این غزل یکی از آنهاست که به هنگام دربدری ش-ا-ه شیخ ابواسحاق سروده شده است.
با توجه به این عقیده، نظر دکتر جلالیان این است که: حافظ در مطلع غزل از نسیم سحری نشانی شاه ابواسحاق را می پرسد و در بیت دوم راه پرنشیب و فراز بازگشت او را در پیش چشم خود مجسّم کرده و نمی داند که کی و کجا پیروزی نصیب او می شود. در بیت سوم از فرط نومیدی می گوید که افسوس که هر زاینده میرنده است و در بیت چهارم بی تدبیریها و عیّاشی های شاه را در گذشته مدّ نظر آورده و می گوید در این باره حرف زدنی بسیار است که هر چه با اشاره گفتیم به گوش او فرو نرفت. بیت پنجم اشاره به علاقه یی است که حافظ به شیخ ابواسحاق داشت و این موضوع چون زبانزد خاص و عام بود و به خاطر همین طرفداریها مورد شماتت و غضب امیر مبارزالدّین قرار گرفته او را به نام ملامتگر یاد می کند. در ابیات ششم و هفتم و هشتم شاعر از دوری شاه و سختی ایّام و بدبختی خود گلایه کرده و در بیت مقطع به شاه ابواسحاق امّیدواری داده می گوید با مشکلاتی که در پیش راه تست مبارزه کرده و دچار یأس و نومیدی مشو و با فکر و نقشه معقول در راه پیروزی کوشا باش
تعبیر و فال حافظ
گم کرده ی خود را پیدا می کنی. وعده ی دیدار نزدیک است. هوشیار باش. خبر خوبی به تو خواهند داد. با مشکلات بجنگ و از بخت خود گله نداشته باش بعد از هر تاریکی روشنایی هست . سعی کن عقلت بر قلبت غلبه داشته باشد. با این حال فکر نکن همه ی خوبی ها در تو جمع شده و عاری از هرگونه بدی هستی.
غزل یازدهم حافظ ( غزل 11 حافظ )
غزل دوازدهم حافظ ( غزل 12 حافظ )
غزل سیزدهم حافظ ( غزل 13 حافظ )
غزل چهاردهم حافظ (غزل 14 حافظ)
غزل پانزدهم حافظ ( غزل 15 حافظ )
غزل شانزدهم حافظ (غزل 16 حافظ )
غزل هفدهم حافظ ( غزل 17 حافظ )
غزل هجدهم حافظ ( غزل 18 حافظ )