صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوش است
وقت گل خوش باد کز وی وقت میخواران خوش است
از صبا هر دم مشام جان ما خوش میشود
آری آری طیب انفاس هواداران خوش است
ناگشوده گل نقاب آهنگ رحلت ساز کرد
ناله کن بلبل که گلبانگ دل افکاران خوش است
مرغ خوشخوان را بشارت باد کاندر راه عشق
دوست را با ناله شبهای بیداران خوش است
نیست در بازار عالم خوشدلی ور زان که هست
شیوه رندی و خوش باشی عیاران خوش است
از زبان سوسن آزادهام آمد به گوش
کاندر این دیر کهن کار سبکباران خوش است
حافظا ترک جهان گفتن طریق خوشدلیست
تا نپنداری که احوال جهان داران خوش است
وزن غزل: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
بحر غزل: رمل مثمن مقصور
بیت اول : عرصه و فضاي باغ دلكش و گردهمايي دوستان نشاطآفرين است. گل خوشوقت و فصل بهار خوش و خرم باشد كه به بركت آنها به ميخواران خوش ميگذرد.
بیت دوم : شامه ما از بوي خوشي كه باد صبا همراه دارد نشاطانگيز ميشود. آري مصاحبت هواداران و خوش نفسي ياران همدل، سبب شادي و خوشي است.
بیت سوم : هنوز گل باز نشده پژمرده شد و زمانش فرا رسيد. اي بلبل بنال كه كه ناله پريشان حالان، حال و هوايي دارد.
بیت چهارم : الف: بلبل سحري را بشارت باد كه در اثر آواي حزين شبانة دل بيداري چون او، به عاشقان دلداده حالت خوشي دست ميدهد.
ب: به عارف شب زندهدار بشارت باد كه دوست، راز و نياز و شب زندهداري عاشقان خود را دوست ميدارد.
بیت پنجم : در اين آشفته بازار دنيا خوشدلي به هم نميرسد و اگر هم باشد در شيوه زندگي رندان و خوشگذراني عياران و جوانمردي لوطيان توان يافت.
بیت ششم : اين پيام از زبان سوسن آزاده به گوش دلم رسيد كه در اين دو روزه حيات نحوه زندگاني سبكباران و آزادگان بهترين را و رسم است.
بیت هفتم : اي حافظ ترك علائق دنيوي سبب خوشدلي وبهزيستي است. مپندار كه به دنياداران و دلبستگان به آن خوش ميگذرد.
صحن: پهنه، عرصه، ساحت، فضا.
صحن بستان: ساحت باغ.
ذوق بخش: لذت بخش، نشاطآور.
صحبت ياران: هم نشيني دوستان، معاشرت با ياران.
خوش: دلكش، نشاطانگيز، خوب
وقت: زمان، موسم، فصل.
وقت گل: فصل گل، وقت گل خوش باد: بهاران خوش باد.
وقت ميخواران: زمان و فرجهيي كه ميخوران در آن به ميخواري مشغولند.
مشام: حس شامه، بيني.
آري: شبه جمله و با تكرار آن تأكيد را ميرساند.
طيب: بوي خوش.
طيب انفاس: بوي خوش نفسها.
هواداران: طرفداران، دارندگان حال و هوا، حاملان بوي يار كه اشاره به نسيم است.
نقاب: پرده و پارچه نازكي كه جلوي صورت آويزان كنند.
رحلت: طي مرحله، كنايه از كوچ كردن و يا از اين دنيا به آن دنيا رفتن.
گلبانگ: آواز ملايم و خوش، آوازي كه صوفيان به هنگام روشن كردن چراغ با هم ميخواندند.
دلافگاران: آزرده خاطران، اندوهدلان، پريشان حالان.
مرغ شبخوان: مرغ سحر، كنايه از بلبل.
ناله شبهاي بيداران: آواز دل از دست دادگان در دل شب.
رندي: بيقيدي، لاابالي، زرنگي.
خوشباشي: اين الوقت بودن، دم خوش به ناخوش ندادن.
عياران: جوانمردان و لوطيان قلدر و درستكار و خوش قول و حامي ضعفا و دشمن اقويا، چالاكان.
سوسن آزاد: نام گلي كه داراي ده ميله در وسط بوده و به ده زبان مشهور است.
دير كهن: دنياي كهنه و قديم.
سبكباران: فارغالبالان، آزادگان تهي دست، دست كشيدگان از تعلقات دنيوي.
اين غزل پس از قتل شاه شيخ ابواسحاق و درحالت سرخوردگي و زماني كه حافظ از اين رويداد كاملاً افسرده حال بوده است سروده شده و براي گريز از انده به مي پيناه برده و جز گردهمايي با دوستان يكرنگ راه ديگري نداشته است.
شاعر پس ازتعريف از مصاحبت با دوستان يكدل در بيت سوم به ياد شاه شيخ ابواسحاق ميافتد و ميگويد كه اينگل هنوز نشكفته بود كه پرپر شد و جاي ناله و فرياد است. دقت در مضمون بيت اول و دوم كه تعريف از فصل مناسب گل وبهاران و مينوشي به همراه ياران و خوشنفسي هواداران است و اينكه بلافاصله به مرگ گل ناشكفته ميرسد و اين دوگانگي مضمونها اقوي دليلي است كه در فرجه كوتاه غزل شاعر نخست از دل خرابي خود و چاره آن كه بادهنوشي با دوستان بعنوان مطلع و شروع غزل سخن ميگويد و بيت سوم مطلبي را كه خاطر او را ميآزرده به صورت ايهام بازگو ميكند آنگاه در ابيات بعدي تحت تأثير نوميدي كه به او دست داده از ناله شب زندهداران و نبودن خوشي در اين جهان و تعريف شيوه زندگي عياران و نحوه رفتار سبكباران سخن ميگويد و در بيت مقطع كنايه به امير مبارزالدين زده و ميگويد احوال اين جهانداران در واقع از آنان كه از علائق دنيا دل گسستهاند بدتر است.
تعبیر و فال حافظ :
خبر خوشی را می شنوی که به خاطرش انتظار کشیده ای و روز به روز کارت بهتر می شود. اما تعلقات تو نیز بیشتر می شود. مواظب صفای باطن خویش باش تا جدا شدن از دنیا برایت راحت باشد. خوشی خود را با دیگران تقسیم کن تا همیشه سبک بال و آسوده خاطر باشی.