غزل سیصد حافظ
هزار دشمنم ار میکنند قصد هلاک گرم تو دوستی از دشمنان ندرام باک چ
مرا امید وصال تو زنده می دارد وگرنه هر دمم از هجر تست بیم هلاک
نفس نفس اگر از باد نشنوم بویت زمان زمان چو گل از غم کنم گریبان چاک
رود ره خواب د چشم از خیال تو هیهات بود صبور دل اندر فراق تو حاشاک
اگر تو زخم زنی به که دیگری بمرهم وگرتو زهر دهی به که دیگری تریاک
بضرب سیفک قتلی حیاتنا ابدا لان روحی قد طاب ان یکون فداک
عنان مپیچ که گر می زنی به شمشیرم سپرکنم سرو دستت ندارم ا زفتراک
ترا چنانکه تویی هر نظ رکجا بیند به قدر بینش خود هر کسی کند ادارک
به چشن خلق عزیز جهان شود حافظ که بر در تو نهد روی مسکنت بر خاک
فال حافظ
شما از روحیه ای بسیار قوی برخوردارید که این خصلت بسیار پسندیده می باشد همگان را شیفته خود می سازیذ بطوریکه او نیز ا ز صمیم قلب خواستار شماست اما قدرت ابراز ندارد و جبروت و عظمت اندیشه و کار شما مانع ابراز می گردد میدان دهید تا مصمم تر عمل کند و انسانی وفادار و پایبند قول و قراری بهمین جهت تاکنون عوامل متعددی برا شما پیش آمد ه که م یتوانستید را خود را عوض کنید اما لازم است یک بار دیگر به او فرصت دهید بعد اقدام نمایید
خبرخوش این است که این نیت به نحوی که جنابعالی تصورش را هم نمی کردید انجام می شود و خداوند یاریتان خواهد کرد نگران نباشید و اگر ناراحتی و مشکلی در خانه شما بوجود آمده ولی به زودی برطرف م یشود پس نذر خود را ادا کنید و به یکی از مشاهد متبرکه بروید و می خواهید ره از کا رشما گشوده گردد در هفت شب متوالی با حضور قلب و معنی از سوره بقره آیه 273 تا 5 آیه بعد از آن را بخوانید
از دوست صمیمی خود به خاطر هم پا بودن با شما تشکر کرده و این امیداست که شما را زنده نگه داشته اما گاهی طاقت از کف داده و خواب و خوراکتان را می گیرد. زخم زبان به کسی نزن تا خودت همیشه از زخم زبان در امان باشی و دانش خود برای رسیدن به مقصود استفاده کن تا به منظوری که می خواهی رسی
معنی بیت های غزل300حافظ
بیت اول: چنانچه هزار دشمن قصد نابودی و از بین بردن مرا داشته باشند، وقتی تو دوست و همدم من هستی، از دشمن ترسی ندارم.ای معشوق!تا تو را دارم از هیچ کسی نمی ترسم.
بیت دوم:ای معشوق!فقط امید رسیدن به تو و دیدارت مرا زنده نگه می دارد، و گرنه هر لحظه از دوری و فراقت ترس نابودی و از بین رفتن من وجود دارد.
بیت سوم:اگر لحظه به لحظه بوی خوش معشوق را از باد صبا نشنوم و به مشامم نرسد، هر لحظه از اندوه، چون گل سرخ گریبان خود را چاک می کنم
بیت چهارم:آیا دو چشم عاشق من از مکر و خیال تو به خواب می رود و آرام می گیرد؟ هرگز.آیا دل عاشق و رنجور من در دوری تو شکیبا می شود؟ به هیچ وجه.
بیت پنجم:ای یار من!چنانچه تو مرا مجروح و آزرده خاطر کنی، بهتر از محبت و مهربانی دیگران است و اگر به من زهر بدهی تا بمیرم، بهتر از هر پادزهر و داوی شفابخشی است که دیگران به من بدهند تا زنده بمانم.
بیت ششم:شته شدن با شمشیر تو برای من زندگی جاوید است.به راستی که نثار جان به پای تو برایم شادی آور است.
بیت هفتم:ای معشوق!از من روی مگردان و مرا ترک مکن که اگر با شمشیرت مرا هدف قرار دهی و بزنی، سر خود را سپر شمشیرت می کنم و از دنباله روی تو دست بر نمی دارم؛ به بند زین مرکب تو آویخته می مانم تا مرا بکشی.
بیت هشتم: یار دلربا!هر دیده و اندیشه ای چگونه تو را آن چنان که شایسته و سزاوار شناخت توست، می تواند ببیند و بشناسد؟ هر کس به اندازه ی علم و دانش خود تو را درک می کند و می شناسد.
بیت نهم:آن هنگام حافظ در پیش چشم مردم، عزیز و گرامی می شود که بر خاک درگاه تو، روی نیاز و بیچارگی و درویشی نهد و خود را در راه این عشق، خوار کند.
نظرات