غزل دویست وشصت ویکم حافظ
درآ که در دل خسته توان درآید باز بیا که در تن مرده روان درآید باز
بیا که فرقت تو چشم من چنان در بست که فتح باب وصالت مگر گشاید باز
غمی که چون سپه زنگ ملک دل بگرفت ز خیل شادی روم رخت زداید باز
به پیش آینه دل هر آن چه میدارم بجز خیال جمالت نمینماید باز
بدان مثل که شب آبستن است روز از تو ستاره میشمرم تا که شب چه زاید باز
بیا که بلبل مطبوع خاطر حافظ به بوی گلبن وصل تو میسراید باز
فال حافظ
خیلی مایلی سفر کدره ات باز آید تا از غم و هجران رهایی یابی تا دل غرق خونت شاد و خوشحال گردد بدان که این نیت درحال شکل گیری بوده ولی تدردیدها و نق درها آنرا به عقب می اندازد از توجه او استفاده کنید و گوی مقصودر ارد حلقه مودت اندازید تا پیروز شوید
دل تنگ هستی و روح و روان خسته ای را داری مه همگی درمان می گردد و درهای وصال باز می شوند و شادی به رویت لبخند می زند خیالات را کنار بگذار و منتظر اتفاقات باش که همگی از خوبی و شادی می باشند
این نیت نیازمند بیشتری بوده و اجرای آن اکنون زود هست، اگر چه فکر می کنی منافع بیشماری دارد اما آینده در دستان شما قرار دارد و در آن سودها نفته است پس خود را از افیون دوست بد رهاکن، کسی ا زتقدیر و سرنوشت خوداطلاع ندارد آینده درخشان شما موجب حسرت دیگران خواهد شد لطفاً سوره ملک را حضور قلب و معنی بخوان کهنیت شما را به وضوح برایت شرح داده
زود رنجی شما باعث دلسردیتان می گردد درحال یکه جهان به کام هیچ کس نیست و همه مردم یک رنگ و یک پیشه نیستند شما نیز باید در کاهیایتان سیاست و تدبیر ار از سدت ندهیدو نصیحتی بهتان کنم که شادی را در بردارد از نشانه های دانشمند گزیده گویی و دانستن روش گفتگو است ودر غم و اندوه نباشید که راب ه فالن مقام نرسیده اید و در این اندیشه باشید که آیا لیافت آن مفام را دارید یا غم مخورید که چرا مشهور نیستید بلکه بکوشید تا شایسته شهرت بشوید و نیکی را از دست مده دیگران نیز خوب خواهند شد وجود نیاکان همچو باد است و بدها همچو گیاه هر جا باد بوزد گیاه بناچار سرفرو می آورد
معنی بیت غزل261حافظ
بیت اول: ظهور کن که در دل خسته نيرو در : لغتي است کردي بمعني بيرون
کلمات: در: بيرون- آ: مخفف آمدن- درآ = ظهور کن- دل خسته: روح ناتوان- توان: نيرو- درآيد: برويد
بیت دوم:بيا که دوري از تو چنان چشم مرا محکم بسته که فقط با رسيدن به تو گشوده مي شود
بیت سوم: ظهور کن که دوري از تو دلم غرق در خون و تاريکي است فقط با روشنائي روي تو روشن مي شود.
بیت چهارم:درآ که براي شادماني روحم هرآنچه عرضه ميکنم شاد نميشود و فقط منتظر ديدار تست.
بیت پنجم:ضرب المثلي است که ميگويدشب آبستن هست بروز درشب نبودن تو من تا صبح بيدارم وستاره مي شمارم تا ببينم چه وقت
بیت ششم: بيا که بلبل مطبوع خاطر حافظ ببوي گلشن وصل تو مي سرايي باز