غزل دویست وپنجاه و نهم حافظ
منم که دیده به دیدار دوست کردم باز چه شکر گویمت ای کارساز بنده نواز
نیازمند بلا گو رخ از غبار مشوی که کیمیای مراد است خاک کوی نیاز
ز مشکلات طریقت عنان متاب ای دل که مرد راه نیندیشد از نشیب و فراز
طهارت ار نه به خون جگر کند عاشق به قول مفتی عشقش درست نیست نماز
در این مقام مجازی بجز پیاله مگیر در این سراچه بازیچه غیر عشق مباز
به نیم بوسه دعایی بخر ز اهل دلی که کید دشمنت از جان و جسم دارد باز
فکند زمزمه عشق در حجاز و عراق نوای بانگ غزلهای حافظ از شیراز
فال حافظ
شما از مشکلات فرار نکنید و همیشه مرد کار و عمل باشید. دلتان را با خون دل خوردن التیام ندهید بلکه با خواند نماز دلتان را آرام کنید. از نظر ایمان در مقام بالایی هستید به زیارت عتبات عالیات مشرف می شوید. به دوستان خودتان اطمینان نمایید
معنی غزل259حافظ
بیت اول: آیا این منم که چشمم بر روی دوست باز شده است؟ ای پرورد گار سامان دهنده امور و نوازنده بندگان ، چگونه شکر و سپاس تو را به جای آورم
بیت دوم:به عاشق بلاکش بگو که گرد وخاک چهره خودرا نزداید زیرا که خاک کوی معشوق به مانند اکسیری است که سبب برامدن مراد می شود ( این همان کیمیاست.
بیت سوم: ای چشم ، به خاطر همین چند قطره اشکی که فدای راه دوست کردی چه بسیار که به دولت نازو تفاخر بفروشی .
بیت چهارم:اگر عاشق با خون جگر وضو نگیرد ، برابر فتوای مفتی عشق نماز او درست نیست .
بیت پنجم:منظور، جلوه گری و تظاهر حسن وزیبایی است و گرنه دولت سلطان محمود به زلف ایاز نیازی ندارد .
بیت ششم:ای دل از سختی و مشقات سلوک ، رو و راه خود را بر مگردان زیرا ، آنکه مرد راهِ است از پستی وبلندی راه نمی هراسد .
بیت هفتم:در این سرای عاریه دنیا ، غیر از باده نوشی به کار دیگری مپرداز و در این بازی گر خانهِ محقّر به جز عشقبازی کاری مکن .
بیت هشتم:در حالی که در این باغ روزگار ، سرو راست قامت هم محرم راز من نیست ، از باد صبای خبر چین چه بهره یی می توانم برگیرم
بیت نهم:ر چند زیبایی جمال تو نیازی به عشق بیگانه یی ندارد ، اما من هم کسی نیستم که از این عشقبازی دست بشویم.
بیت دهم: با تو از سوز درون و آنچه از این آتش می کشم چه بگویم که چه حالی دارم ؟ این شرح حال را از اشک من بپرس که من سخن چین نیستم.
بیت یازدهم:غزلسرایی وآوازه خوانی ستاره ناهید ، جایی که حافظ به آوازه خوانی بپردازد جلویی نمی کند.
شرح ابیات غزل 259
وزن غزل : مفاعلن فعلاتن مفاعل نفع لان وبحر غزل : مجتث مثمن مخبون اصلم مسبغ
کلمات غزل 259
بلا :محنت عشق ، مصيبت، نیاز: حاجت، كنايه از معشوق.
کار ساز :سامان دهنده كار، از صفات الهي
بنده نواز : نوازش دهنده بنده، بنده پرور ، از صفات الهي ،کوی نیاز: كوي مورد نياز، كنايه از معشوق
نیازمندبلا:عارف عاشق كه به محنت عشق معشوق محتاج است .ایثار:بخشيدن ، بخشيدن چيزي كه در نزد صاحبش عزيز است .
طهارت:وضو ساختن و تطهير قبل از نماز گزاردن،کرشمه حسن: جلوه گري حسن و جمال ، ناز دلبرانه حسن ودر اصطلاح صوفيه : جلوه هاي گوناگون جمال وتجلي بي پايان محبوب ازلي .
عنان متاب:روي برمگردان ، راخود راه كج مكن .مقام مجازی: جايگاه غير واقعي و موقتي كنايه از دنيا .
سراچه بازیچه: جايگاه بازي و نمايش ، كنايه از دنيا .نسیم سخن چین: باد صباي خبر چين، غمّاز .
آیم باز:باز آيم، بر گردم ، صرف نظر كنم،مستغني : بي نياز